من


من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران همان گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم در این دنیای وانفسا که لبریز است ز دیوانه عجین سایه خویشم پی آدم نمیگردم

روابط کالایی در خانواده

 

 

نظام خانواده و روابط اجتماعی بین اعای آن در جوامعی که سرمایه داری بر آن حاکم است بر پایه روابط  اقتصادی بین آنهاست که این رابطه نابرابر باعث بهره کشی از زنان و کودکان و بردگی آنها میشود. خانواده نهادی اجتماعی است که دارای کارکردی مختص خود در این نظام اقتصادی است و بدون داشتن نظری جبر گرایانه باید گفت، نظم موجود سعی می کند نیازها و ضروریتهای خود را در نظام خانواده باز تولید کند.

نظام سرمایه بدنبال سود است و برای رسیدن به این هدف از مقوله هایی مثل مذهب، سنت، قانون، عرف، فرهنگ و ... استفاده میکند و با مهارتی تمام، این مولفه ها را چنان در تمامی ارکان زندگی مردم که تحت سیطره آن هستند نفوذ میدهد که انگار این عناصر اجزای جدا نشدنی زندگی بشر و ازلی و ابدی اند. مرد سالاری و پدر سالاری (یکی از همین مولفه هاست) که در تمامی جوامع زیر نفوذ  سرمایه داری با شدت و ضعف وجود دارد. صاحبان سرمایه و سود از مرد سالاری، از وابستگی و انقیاد زن توسط مرد، از پایین بودن و زیر دست بودن زن نفع میبرند. اگر زن برابر و هم سطح مرد باشد اگر نیاز و وابستگی به مرد نداشته باشد، سودی که قرار است از وجود کارخانجات عظیم تولید لوازم آرایش، پوشاکوزیور آلات و ... به جیب سرمایه داران رود، چه میشود؟ اگر زن از جنس دوم نباشد پس چه بهانه ای وجود داشته باشد تا بوسیله آن زنان نیروی  کار ارزان باشند. اگر زن فرودست نباشد چه توجیهی وجود داشته باشد برای کار سخت آنها در بدترین شرایط و محروم بودنشان از هر گونه امکانات بهداشتی و استاندارد در کارخانه ها و کارگاهها و هزار و یک اگر دیگر که همه و همه ثابت کننده این مسئله است که عدم برابری زن و مرد یکی از ضروریات بقای نظام کثیف سرمایه داری است . علت ریشه ای بسیاری از نابرابریها و مسائل زنان را در همین نظام و در مفهوم کالایی شدن زن باید یافت و این مسئله است که با وجود بسیاری از برابریهای حقوقی و سیاسی در غرب باعث میشود بسیاری از مسائل زنان حل نشده باقی بماند. در نظام خانواده نیز که مهمترین عرصه برقراری روابط بین زن و مرد است این رابطه نابرابر نمود و تجلی بسیار دارد و مرد سالاری و بهره کشی از زنان  از ویژگیهای جدایی ناپذیر خانواده در این جامعه سرمایه داری است. در این نظام روابط اقتصادی میان اعضای خانواده همه چیز را تحت الشعاع خود قرار  میدهد، تمامی روابط عاطفی و انسانی بین افراد تابعی از نوع رابطه پولی و اقتصادی میان آنهاست. در حقیقت دیگر انسانیتی وجود ندارد، همه چیز لگد مال شده و مورد سوء استفاده سرمایه و سود قرار گرفته است.

اما میتوان خود را از این منجلاب سرمایه داری بیرون کشید، میتوان و باید انسانیت و عاطفه و رابطه طبیعی بین زن و مرد را نجات داد. آرمان ما جدا کردن هر گونه رابطه پولی و علت اقتصادی از روابط میان انسانها و دور انداختن آنها و طبیعی و انسانی کردن این ارتباط است.

( رابطه مرد با زن طبیعی ترین رابطه انسان با انسان است این رابطه نشان میدهد که چقدر رفتار طبیعی انسان، انسانی تر شده است، چقدر طبیعت انسانی اش طبیعت او شده است) مارکس

(( هماهنگی ابتدای بین انیان و طبیعت ( در کمونیسم اولیه) تضادشان در طول تاریخ (تاریخ مالکیت خصوصی و مبارزه طبقاتی) و آشتی نهایی آنها در کمونیسم حقیقی همه در رابطه زن با مرد می یابند)) . عوامل تعیین کننده نقش زنان در جامعه آینده میتواند یکی از شکلهای برقراری ارتباط میان دو جنس، خانواده باشد- شاید دیگر نتوان از آن با نام خانواده یاد کرد- در این شکل ارتباط هیچ قید و بند اقتصادی بین اعضا وجود ندارد و افراد نه بخاطر تامین نیازهای اقتصادی خویش و از سر اجبار بلکه آزادانه و برای ارضای نیازهای عاطفی خویش و بودن در کنار کسانی که دوستشان دارند، تشکیل زندگی مشترک میدهند.پس رابطه بین دو جنس میتواند به شکلی وجود داشته باشد که هیچ بهره کشی و انقیادی نیز در کار نباشد. در ضمن اینکه هر کسی حق دارد که شیوه زندگی خود را انتخاب کند و حریم خصوصی خود را داشته باشد. در این جامعه ایدئولوژی حاکمی وجود ندارد تا همه افراد بر اساس آن ایدئولوژی به یک شکل خاصی زندگی کنند و عرف و قانون دست و پای آنها را ببندد و البته باز هم با ذکر این نکته که در این جامعه هیچکس نمیتواند دیگری را ایتثمار کند. همه آدم ها فارغ از جنسیت، سن، نژاد و... حق زندگی دارند.